تنها تکان دست تو کافی بود تا سیب ها رسیده فرو ریزند
 
از شاخه های ترد جوان ناگاه گنجشک های زمزمه برخیزند
 
 
آن شاخه های ترد جوان هر صبح پیچیده در حلاوت لحنت بود :
"
این سیب ها رسیده تر از صبح اند  ، این سیب ها چه وسوسه انگیزند"
 
بعد از بهار های پیاپی باز گنجشک ها هنور همین جایند
گنجشک ها ادامه ی خورشیدند ، گنجشک ها ترنم یکریزند
 
شب عاشقا نه های مرا مهتاب با موج موج چشمه ،رها می برد
از کوچه  باغ ها که درختانش شهری غزل به شیوه ی تبریزند
 
با هر نسیم جان رشید تو سروی به باغ های جهان افزود
اینک چه سروها که شبیه تو در باغ شوق ،شور می انگیزند
 
حتی بهار بی نفست یعنی جنگل که شاخه های درختانش-
چون برگ پیش پای تو می افتند ، با خش خش زوال می آمیزند    

سید اکبر میرجعفری 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها