شب می رود ز عالم اطناب بگذرد

از پیچ و تاب زلف تو بی تاب بگذرد

 

امشب خیال چشم تو امکان نمی دهد

از چشم های خسته ی من خواب بگذرد

 

تو چون نسیم در گذری، می شود نسیم

از خواب چند ساله ی مرداب بگذرد ؟

 

ترسم که این نماز به دوزخ کشاندم

تا یاد تو ز گوشه ی محراب بگذرد

 

شن های ساحلیم به دریا نمی رسیم

بگذار باز از سرمان آب بگذرد

 

دل خوش به این شدم که به امضای چشم تو

از ذهن خسته ام غزلی ناب بگذرد

 

الهام عمومی

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها