دریافتقلب ما روزی پس از این روزها
گوی سرخ پیشگویان می شود
قطره های خون ما در پای عشق
نقطه چین بعد پایان می شود
پیله کردم در خودم دیوانه وار
چهره ام حالا به مجنون می زند
تور پیدا کن که از رگهای من
جای خون پراونه بیرون می زند
سالهایی دور در جایی که نیست
از خزانی زرد برگشتم به تو
از میان گرگ و میش عابران
در غروبی سرد برگشتم به تو
سالهایی دور در جایی که نیست
رو به اوار جدایی سد شدیم
در غبار جاده پیچیدیم و بعد
با نگاهی سرد از هم رد شدیم
رد شدیم و سایه هامان رد نشد
رد شدیم اما صدامان رد نشد
از میان کوچه های همهمه
رد شدیم و جای پامان رد نشد
پشت سر آغوش ما جامانده بود
ساعت خاموش ما جامانده بوددوستت دارم شبیه پنبه ای
تا ابد در گوش ما جا مانده بودپشت سر من با تو در میدان شهر
پشت سر من با تو در یک خانه ام
پشت سر داری نه یعنی داشتی
دست می انداختی بر شانه امدختر شرقی ترین رویای من
دختر عود و ترنج و روسری
دختر منظومه ی بی آفتاب
دختر سیاره ی بی مشتری
شک ندارم در کتابی سوخته
قهرمان قصه های دیگریم
در میان کوچه های انزوا
کاشفان بوسه های لب پریم
در زمانی دورتر نایاب تر
با تو روی پله های سنگی ام
باغی از پروانه های زخمی ام
شهری از فواره های رنگی ام
پشت سر مرد تو در آغوش تو
مثل قایق تن به دریا داده است
روسری بر موی تو تشبیهی از
بادبان روی موج افتاده است
پشت سر از ایستگاهی در غبار
خورد و خندان باز می گردم به تو
پشت سر من در خیابانی که نیست
زیر باران باز می گردم به تو
می توان با این تصور شاد بود
قلب های ما اگر بیگانه اند
نسخه های دیگری از ما هنوز
در جهان دیگری هم خانه انددر جهانی دور یا نزدیک تو
چشم می دوزی به رقص فرفره
شعر می خوانی برای باغچه
شال می بافی کنار پنجره
حتم دارم پشت دیوار زمان
روزگار بهتری داریم ما
با زبان دیگری همصحبتیم
نام های دیگری داریم ما
قصه ی ما قصه ی امروز نیست
پیش از اینها اتفاق افتاده اییم
از میان قطعیت های جهان
ما فقط یک احتمال ساده ایم
درباره این سایت