من یک دهن خسته که آواز ندارد 

یک پنجرهء بسته که پرواز ندارد 

من بی تو یکی مثل خودت، آینهء دق! 

یک آخر بیهوده که آغاز ندارد 

 اینقدر نگو از من و از هر چه تو بنویس

هر حس پدرمرده که ابراز ندارد! 

 دستی که قلم را به تعفن نکشاند 

مانند رسولی است که اعجاز ندارد

یا ما خبر از خانهء همسایه نداریم 

یا اینکه کسی در دِه ما غاز ندارد! 

 بگذار همانند تو دیوار بمانیم

این خانه نیازی به درِ باز ندارد 

علی اکبر یاغی تبار


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها